به گزارش راهبرد معاصر، دستگیری و سپس محاکمه اکبر طبری "معاون اجرایی سابق حوزه ریاست قوه قضائیه"، یک شوک خبری بزرگ بود. هم تلخکامی با خود دارد و هم خوشحالی. تلخکامی از این که با ،پولشویی ارتشا و حمایت از مفسدان، مرتکب خیانتی بزرگ در امانت شده؛ و خوشحالی از این که در پنجه عدالت گرفتار آمده است.
اما همه ناراحتی و خرسندی ها در این باره، به یک انگیزه نیست. مردم و نیروهای انقلابی از چنان خیانتی شدیدا ناراحتند. اما معاندان و مفسدانی که گریبان شان به خاطر خیانت های شان در پنجه دستگاه قضایی بوده، ذوق زده از این که لکه فساد به دامن دستگاه قضایی نشسته است.
مردم در عین حال به فطرت سالم خود، خوشحالند که این خائن در پنجه قانون گرفتار آمده؛ اما معاندان و مفسدان از این بازداشت، ناراحت. ناراحت از این که قوه قضائیه در یک سال اخیر، قدم های استوار در مبارزه با فساد دانه درشت ها در دولت و مجلس و قوه قضائیه برداشته و ملاحظه کسی را نکرده است.
آنها بهتر از هر کس می دانند قاطعیت و صداقت در مبارزه فراجناحی با فساد، آیت الله رئیسی را پس از سردار سلیمانی، محبوب ترین شخصیت کرده و روند افزایش محبوبیت او هم چشمگیر بوده است.
می دانند این محبوبیت و اعتبار در واقع، اعتماد به صداقت و صراحت نظام در انزجار و مبارزه با فساد متنفّذان است؛ در هر جایگاهی که باشد. جماعتی که در همه این سالها مشغول صاف کردن جاده غرب بوده اند، ضمنا می دانند سران طیف شان (آقای خ و آقای ر) با چه سقوط محبوبیت و افزایش انزجار مردمی مواجه شده اند.
برای نظام و دستگاه قضا، اگر صداقت و سلامت نداشت و به احقاق حق و عدالت معتقد نبود، کاری نداشت فساد امثال طبری و قضات فاسدی مانند قاسم زاده و منصوری را لاپوشانی کند.
اما آرمان عدالتی که می ارزد برای آن جان گذاشت و انقلابیون بسیاری به تاسی از اولیای معصوم (ع) پای آن جانفشانی کردند، اجازه سر سوزنی مجامله در این باره نمی دهد.
این همان مصلحت برتری است که نظام را به محاکمه نزدیکان آقایان سید کاظم شریعتمداری، منتظری، هاشمی رفسنجانی، خاتمی، احمدی نژاد، روحانی، و بالاخره معاون دفتر آقای آملی لاریجانی واداشت؛ ولو موجب دراز شدن زبان فتنه گران معاند یا دلخوری شخصیت ها (و هزینه های جانبی آن) شود.
کدام سند برای سلامت یک نظام، از این بالاتر که هزینه های برخورد با فساد دانه درشت ها را به جان بخرد، اما از مبارزه برای عدالت کوتاه نیاید؟ معاندان می فهمند که توده مردم، این سلامت را درک می کنند. و بنابراین در هر یک از این برخوردها، به جای تحسین، تخطئه و تشکیک راه می اندازند.
طنز تلخی است. حامیان مدیریت های اشرافی در دولت های مدعی سازندگی و اصلاحات و اعتدال (و برخی حامیان حلقه ناحرافی مفسد در دولت مهرورزی) چنان به بهانه پرونده طبری، علیه نظام هوچیگری می کنند که انگار، شهرام جزایری ها و بابک زنجانی ها و مه آفرید خسروی ها و حسین فریدون ها و غارتگران صندوق فرهنگیان و نیشکر هفت تپه و پالایشگاه کرمانشاه و مجتمع گوشت اردبیل و...، جز شرکا و یار غارهای خود آنها بوده اند!
اما عجیب نیست و چرا عجیب باشد که بدهکار کلان بانکی به نام دانیال زاده با چهار هزار میلیارد تومان بدهی، هم حسن فریدون دستیار ارشد رئیس جمهور را با رشوه خریده و هم طبری در معاونت حوزه ریاست رئیس سابق دستگاه قضایی را.
با این وجود چرا آلودگان به مفاسد مفسدان در رسانه های زنجیره ای (اجاره ای)، تلاش دارند فسادی چنین به هم تنیده را "قرمز و آبی" کنند و به جای پاسخگویی طلبکار باشند؟!
آیا این طیف، فقط وقتی با پولشویی و فساد مشکل دارند که منسوب به یکی از نزدیکان آقای آملی لاریجانی باشد؟ اگر نه، چرا سال های 84 و 92 به اسم ائتلاف اصلاحات واعتدال می خواستند مرحوم هاشمی را به ریاست جمهوری برسانند، در حالی که از پولشویی و فساد گسترده مهدی هاشمی خبر داشتند.
چرا لجوجانه تا روز زندان رفتن مهدی هاشمی، تقلا کردند از او و پدرش چهره یک قهرمان مظلوم بسازند؟ یا چرا درباره 25 سال ریاست آقای هاشمی بر "مجمع" مسئله دار نشدند، بلکه او را با وجود تخلفات و مفاسد متعدد اطرافیان، بلوغ #مصلحت می شمردند؟
اما از این طیف بی صداقت که بگذریم، شایسته و بایسته است آقای آملی لاریجانی درباره قصور یا بی اطلاعی خود نسبت به تخلفات اکبر طبری به مردم توضیح دهد. چرا که به تعبیر امیر مومنان (ع) در خطبه ۵۰ "اگر باطل از آميزش با حق خالص می ماند، راه بر حق جويان پوشيده نمی شد. و اگر حق خالص می ماند و با باطل پوشیده نمی شد، زبان معاندان، از حق قطع می شد.
در عین حال انصاف و عدالت می گوید خدمات آقای لاریجانی در دوره ریاست و مدیرتش را هم نباید به خاطر ماجرای خیانت طبری نادیده گرفت.
منبع: عدالت خواهان